۶ شهریور ۱۳۸۸

شرط فراموشی

کارگران مشغول کارند !
کارگران شامل : دو برادر ، یک خواهر و مادر !
زدن خراب کردن ، ساختن ، به هم ریختن !
و حالا کارگران مشغول مرتب کردن هستن
خونه به هم ریختست و حس مس یوخ
این سه چار روز خیلی سخت بود مخصوصا اینکه حماااام و دشوری تهطیل بود !
البته دشوری اورجانسی بود و سریع ساختنش اما حمااام !
به جد حس کردم موهام فاسد شدن ! { هوووع }

* میدونم پست پر باری بود . ممنون از تشویق حضار{خیالی } همیشه غایب :دی
* وقتی میگم فراموشم کن ، پیغام پسغام معنی نمیده ! شرط فراموشی این نیست . عشقمو از قلبت پاک نکردی باشه ، اما با عشقت منو نترسون ای عاشق دیوونه ! من حق دارم عاشق باشم اما نه عاشق تو ! خدایا فراموشی را برایش سهل بگردان

هیچ نظری موجود نیست: